جايزه خواننده مصاف سید حمزه موسوی علی اکبر رائفی پور

جايزه: خواننده مصاف سید حمزه موسوی علی اکبر رائفی پور ali akbar rayefi poor mosaf seyed hamze mosavi

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز اخبار حوادث شهرت زیاد و زنانی از جنس خودم، شوهرم را که جنبه معروف شدن نداشت، بُردند / سخنان عجیب همسر یک سلبریتی

    «آن روزها او خیلی معروف نبود، تازه کارش را شروع کرده بود و از نظر همه یک پسر با شخصیت و خوش قیافه به نظر می رسید.» در همان دیدار اول، مادر داماد می گوید که پسرش

    سخنان عجیب همسر یک سلبریتی: شهرت زیاد و زنانی از جنس خودم، شوهرم را که جنبه معروف شدن نداشت، بُردند

    عبارات مهم : زندگی

    تینا می گوید که سال ها پیش با همسر سابقش به وسیله یک دوست خانوادگی آشنا شده است است.

    «آن روزها او خیلی معروف نبود، تازه کارش را شروع کرده بود و از نظر همه یک پسر با شخصیت و خوش قیافه به نظر می رسید.» در همان دیدار اول، مادر داماد می گوید که پسرش قبلا ازدواج کرده ولی به خاطر نداشتن تفاهم جهت فرزند دارشدن از همسرش جدا شده است و هر ماه بخشی از درآمدش را به عنوان قسط مهریه به حساب همسر سابقش واریز می کند:

    شهرت زیاد و زنانی از جنس خودم، شوهرم را که جنبه معروف شدن نداشت، بُردند / سخنان عجیب همسر یک سلبریتی

    «من این عنوان را که او قبلا ازدواج کرده و روحیاتش با من که یک دخترجوان هستم تفاوت دارد و همین طور عنوان پرداخت سکه های مهریه همسر قبلی اش را قبول کردم. در حقیقت من این مباحث را نادیده گرفتم که این نخستین اشتباه من بود.»

    کاش سراغ همسر سابقش می رفتم

    «آن روزها او خیلی معروف نبود، تازه کارش را شروع کرده بود و از نظر همه یک پسر با شخصیت و خوش قیافه به نظر می رسید.» در همان دیدار اول، مادر داماد می گوید که پسرش

    یکی از اعضای خانواده «تینا» یک بار ازدواج ناموفق داشت ولی ازدواج دومش، زندگی بسیار خوب و پر از آرامشی را برایش به همراه داشت و جهت همین، دختر جوان تصور می کرد که شاید خواستگارش هم در ازدواج دوم بتواند زندگی شاد و خوشبختی داشته باشد: «قرار شد تحقیقاتی راجع به او انجام شود، در محل کارش راجع به او تحقیق کردیم ولی همه از او و رفتارش تعریف می کردند. چند بار همدیگر را در فضاهای عمومی یا زیر نظر خانواده دیدیم، واکنش‌ها اجتماعی بسیار عالی داشت.

    خب طبیعی بود که من و همه اعضای خانواده ام او و شخصیت اش را تأیید کنیم.» کمی مکث می کند و یاد دومین اشتباه زندگی اش می افتد: «دومین اشتباه من این بود که فقط به تحقیقاتی که از محل کارش شده است بود و رفتارش با خانواده ام و خودم بسنده کردم و سراغ افرادی مثل همسر سابقش نرفتم تا ببینم علت طلاق ارزش چه بوده هست. او خیلی خوب واکنش‌ها می کرد و خوش سر و زبان بود و شاید همین پرسشها بود که باعث شد به خودم اجازه ندهم تا سراغ همسرش بروم.

    احتمالا تاکنون برایتان پیش آمده است که با شخصی رو به رو شده است باشید که به عنوان نمونه همکارانش راجع به اش آن قدر خوب بگویند که شما اصلا دلیلی نبینید که به او شک کنید. من به دوستانی که راجع به زندگی یکسان مان می پرسند، می گویم که به تحقیقاتی که دیگران برایتان انجام می دهند زیاد دل خوش نکنید چون یک فرد می تواند در بین مردم و همکارانش یک شخصیت و در منزل و در کنار همسرش یک شخصیت دیگر داشته باشد.»

    شهرت زیاد و زنانی از جنس خودم، شوهرم را که جنبه معروف شدن نداشت، بُردند / سخنان عجیب همسر یک سلبریتی

    با هر مصاحبه از من دورتر می شد

    «تینا» با مرد رویاهایش ازدواج می کند. مهریه معقولی در نظر گرفته می شود و عروسی خیلی مختصری. او حالا فکر می کند خوشبخت ترین انسان روی زمین است تا این که متوجه می شود همسرش او را در مصاحبه ها و در مراسم متفاوت مخفی می کند: «زندگی ما از دوره عقد تا دوران ازدواج مان، چند ماه طول کشید. در این چند ماه حتی در مهمانی ها، همسران دوستانش به من می گفتند که خیلی خوش شانس هستی و مرد خوبی قدم به زندگی ات گذاشته هست. خودم هم همین فکر را می کردم ولی شهرت لعنتی همه چیز را در زندگی ما نابود کرد.

    او مدتی بعد از ازدواج مان معروف و بسیار محبوب شد و در طول چند ماه همه او را شناختند و از همان روزها بود که همه چیز جهت من تمام شد. آن روزها، روزنامه ها و مجلات یک سره سراغش را می گرفتند و تصویر هایش همه جا پخش شد. هر جا را که نگاه می کردی تصویر او بود. همه چیز با روزنامه ها و مجلات شروع شد، شاید یکی از دلایلی که تصمیم گرفتم با شما مصاحبه کنم همین بود که بگویم همه چیز از شما روزنامه نگارها شروع شد.

    «آن روزها او خیلی معروف نبود، تازه کارش را شروع کرده بود و از نظر همه یک پسر با شخصیت و خوش قیافه به نظر می رسید.» در همان دیدار اول، مادر داماد می گوید که پسرش

    برخی از خبرنگاران حتی او را یک هنرمند خارق العاده معرفی می کردند و مرد زندگی من با هر مصاحبه از من دورتر می شد. آن روزها از کنار هر کیوسک روزنامه فروشی که رد می شدم، تصویر او را روی جلد مجلات می دیدم. اوایل خیلی خوشحال می شدم، مجله ها را می خریدم و آرشیو می کردم. نمی دانید چقدر به شوهرم افتخار می کردم تا این که مصاحبه های تصویری او در شبکه های متفاوت شروع شد. مرد رویاهای من رو به روی دوربین ها به گونه ای حرف می زد که انگار همسری ندارد. این مورد در چندین گفت و گوی تصویری تکرار شد. عنوان آن قدر شور شده است بود که حتی خانواده ام می گفتند شوهرت طوری حرف می زند که انگار مجرد است و این من بودم که جوابی برایش نداشتم و دلم با این حرف ها می لرزید.»

    مقصرانی از جنس خودم باعث طلاقم شدند

    شهرت زیاد و زنانی از جنس خودم، شوهرم را که جنبه معروف شدن نداشت، بُردند / سخنان عجیب همسر یک سلبریتی

    این تازه شروع پرسشها تینا و شوهرش بود. او نمی دانست دنیای شهرت چه دنیای عجیب و غریبی است: « طی یک ماه، طرفداران یکی از صفحه های اجتماعی اش به حدی رسیده بودند که من از تعجب شاخ در آورده بودم، انگار خودش هم باورش نمی شد. خبر های زیر پست هایش آن قدر زیاد بود که حتی وقت نمی کردم همه آن ها را بخوانم ولی متأسفانه تعداد زیادی از این خبر ها متعلق به دختران جوانی بود که انگار اصلا به دل شکسته یک زن دیگر فکر نمی کردند.

    منتظر بودم تا او اعلام کند که متأهل است ولی او هیچ کاری جهت جلب اعتماد من نکرد. در برابر کارهایی می کرد که هر روز شکم زیاد می شد. من مانده بودم گیج و مبهوت. آیا او مردی بود که من می شناختم؟ تا مدتی به خاطر غرورم هیچ حرفی نزدم ولی بالاخره تصمیمم را گرفتم و به او گفتم: «چرا در مصاحبه هایت نمی گویی متأهلی؟ آیا علامت تأهل را از قسمت بیوگرافی صفحه اجتماعی ات برداشتی؟ آیا اجازه می دهی این همه زن و دختر برایت خبر بگذارند؟»

    البته در این جریان فقط همسر من مقصر نبود بلکه زنانی از جنس خودم هم مقصر بودند که بدون این که کسی را بشناسند، شروع به تعریف و تمجید از او می کردند و این مرد زندگی من بود که هر روز از من دورتر و دورتر می شد.» او در جواب تینا جواب های کلیشه ای به زبان آورد که هیچ منطقی پشت اش نبود: «می گفت زندگی خانوادگی و یکسان من به مردم ربطی ندارد، اصلا دوست ندارم به سمت این حاشیه ها کشیده شوم، به دیگران چه مربوط که من همسر دارم یا نه؟»

    شوهرم با زنی خارج از کشور ارتباط داشت

    زن جوان به این جای صحبت مان که می رسیم، لبخندی می زند و انگار چیزی یادش آمده باشد با عجله می گوید: «روی گوشی اش رمز گذاشته بود. کاری که قبل از آن نکرده بود. تلاش می کرد جایی بنشیند که من نتوانم به صفحه گوشی اش نگاه کنم. مدام در حال چت و … بود. زمانی که اعتراض می کردم می گفت صحبت هایمان کاری است.»

    زن جوان یک دفعه تلخ می شود و می گوید مدتی بعد فهمیده که شوهرش با زن جوانی در ارتباط هست. زنی در آن سوی آب ها: «هیچ وقت نمی توانم کسانی را ببخشم که می دانستند او ازدواج کرده ولی با او ارتباط داشتند. همسرم جنبه شهرت را نداشت. به محض این که مشهور شد خودش را باخت. بالاخره هم یک روز به منزل آمد و گفت که می خواهد به خارج از کشور برود و در کشور عزیزمان ایران نمی تواند پیشرفت کند.»

    برای طلاق از من همکاری خواست

    نفس عمیقی می کشد و ادامه ماجرا را توضیح می دهد: «من از خانواده نسبتا ثروتمندی بودم ولی هیچ وقت دوست نداشتم که از خانواده ام دور باشم. یک روز به منزل آمد و گفت می خواهم تو را طلاق بدهم و باید با من راه بیایی چون من تصمیمم را گرفته ام تا از کشور عزیزمان ایران بروم. بعد از آن ماجرا، دعوای مشکل بین ما در گرفت و من به منزل پدرم رفتم.

    آقای معروف مدام به منزل پدری ام می آمد و رو به روی پدر و مادرم می گفت که اگر هرچه سریعتر طلاق نگیرم و همکاری نکنم، او می رود و من می مانم و کلی مسئله و دردسر و جهت همین بهتر است که با او راه بیایم. در همان دوران بود که پدرم از غم و غصه من دو بار سکته کرد و در این شرایط بود که من ترجیح دادم زندگی ام را از این فرد که هر روز زن های زیادی برایش خبر های باعشق می گذاشتند و گل می فرستادند، جدا کنم.»

    نمی توانم آرام باشم!

    به این جای داستان که می رسیم، زن جوان می گوید که بعد از جدایی فهمیده که همسر سابقش در همان زمانی که در کنار او زندگی می کرده با زنان زیادی در ارتباط بوده و حتی یکی از آن ها وکیل پرونده طلاق آن ها بوده است: «او به وکیل پرونده مان پیشنهاد ازدواج داده ولی بعد زیر قولش زده بود. چند زن جوان هم فیلم ها و تصویر هایی از او برایم ارسال کردند که با دیدن آن ها حالم خیلی بد می شد. همه آن ها می گفتند همسر سابقم به آن ها پیشنهاد ازدواج داده ولی بعدها زیر قولش زده است.

    تنها کاری که از دستم بر می آمد این بود که به تک تک ارزش بگویم ما جدا شده است ایم و روابط او به من ربطی ندارد. این گونه آرام می شدم ولی کدام زنی است که بفهمد همسرش هنگامی که به او می گفته متعهد است و با زنان دیگری در ارتباط بوده، بتواند آرام باشد.»

    خراسان

    واژه های کلیدی: زندگی | ارتباط | ازدواج | خانواده | معروف شدن | اخبار حوادث


    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار